6ماهگی
سلام عشق مامان
6ماهگیت مبارک عسلکم
انگار همین دیروز بود که یه دختر کوچولوی نازو گذاشتن تو بغلم و گفتن مادر شدنت مبارک ... الاهی قربونت برم 6 ماه از اون میگذره و شما روز به روز داری بزرگ بزرگ تر میشی ... دلم برای اون روزا که یه نوزاد کوچولو بودی خیلی خیلی تنگ شده ... از اینکه تمام لحظه هامو پر میکنی خیلی خوشحالم ...
گلم فصل پاییز هم دیگه شروع شد ... مامانی عاشق این فصله! هم توش به دنیا اومدم هم سالگرد ازدواجونه ... خیلی خوشحالم که سومین سالگرد ازدواجمونو با شما می خوایم جشن بگیریم...
سینه خیز رفتن به سمت عقب رو داری شروع میکنی و دیروز 3 باراین کارو انجام دادی ... دندونای بالاتم داره در میاد و شما خیلی بی تابی میکنی ... دعا میکنم هر چه زودتر این مرحله دردناک رو پشت سر بزای ... وقتی شیر میخوری همش می خوای دستتو بکنی تو دهن من اگه اجازه ندم لبای مامانی رو چنگ میزنی ... ای شیطون خوب بالا گیری میکنی دیگه!
عشقم دیشب اصلا خوب نخوابیدی همش تو خواب بی قرار بودی ... به خاطره دندونای نازنینته! با اینکه دیشب بیشتر از شبای دیگه نیاز به استراحت داشتم ولی نتونستم اصلا بخوابم ... صبح ساعت 8 بیدار شدم تا شمارو زودتر حموم کنم و کارهاتو انجام بدم که بابایی میاد دنبالمون آماده باشیم ... ساعت 9:45 بود که بابایی اومد با هم رفتیم خانه بهداشت و بعد گرفتن قد و وزن نوبت واکسن ها رسید ... قسمت دردناک قضیه! دل تو دلم نبود ... وقتی به پاهای نازنینت داشتن تزریق میکردن کلی گریه کردی ... این بار از دفعه قبل خیلی بیشتر گریه کردی!... بابایی که همش نگران شما بود! راستی یادم رفت بگم وزنت 8250gr و قدت 68cm شده بود ...ماشاا... به دخترم !
الان دیگه هر روزت با روز قبلت فرق داره و کارای جدید انجام میدی دیگه کم کم داری نشتنم یاد میگیری و 4مهر یعنی از دو روز پیش میتونی که بدون کمک بشنی! هوراااااااااااااااا..........
امیدوارم امشب شب راحتی رو داشته باشیم ... بی اندازه دوست دارم ...
اینم عکس های 6 ماهگیت:
تا ازت غافل میشم سری هرچی جلوی دستت رو می خوری!
اینم از نشتن بدون کمک:
الانم اینطوری نشتی من دارم وبلاگتو می نویسم:
عاشق این نگاهاتم ناز من