آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

آرنیکای مامان وبابا

سفرهای نینی و مامان

سلام نینی مامان اولین سفری که با هم داشتیم روز جمعه 11/6/90 به بندرعباس بود . برای مأموریت می رفتم! وقتی رسیدم تو راه فرودگاه به مأمورسرای مخابرات تصادف کردیم ! خیلی ترسیده بودم ! حالم خوب نبود همش می ترسیدم برای شما مشکلی پیش اومده باشه! یه کم که حالم جا اومد به بابایی زنگ زدم گفتم !خیلی ترسیده بود اونم نگران جفتمون بود! با یه خانومی تصادف کردیم که پرستار بود بهش گفتم که باردارم . قرار شد فردای اون روز برای ما وقت سونو گرافی بگیره که از سلامت جنین اطمینان حاصل بشه! تا صبح خوابم نبرد!دست خودم نبود همش نگران شما بودم! ساعت 12 ظهر بود که باهام تماس گرفت برای ساعت 5 بعدازظهر وقت گرفته بود ! با شوهرش اومد دنبالم با هم رفتیم سونو وقتی...
16 مهر 1390

روزی که مامان و بابا صدای قلب کوچولوتو شنیدن

روز 11/6/1390 اولین باری بود که من بابا همین صورت ماه تو دیدیم هم صدای دلنواز قلبتو شنیدیم عزیزه دلم دلم می خواست صورت باباتو می دیدی از خوشحالی نمی دونست چیکار کنه فقط می گفت شکل من استخون بندیش مثل منه داشت از خوشحالی پس می افتاد ! فکر کنم از همون لحظه عاشقت شده بود گل من   ...
13 مهر 1390