14 ماهگی
عزیز دل مادر 14 ماه گذشت ... باور کردنی نیست گذر زمان به این سرعت و بزرگ شدنت جلوی دید ما ... این روزا خیلی شیرین تر از قبل شدی و البته شیطون تر ... امروز همش یاد پارسال این موقع افتادم دلم میخواد با عکساش یادی از اون روزها بکنم...
جوجه مامان کلی بزرگ شدی دلم برای اون آرنیکای آروم و نانازی تنگ شده ولی حاضرم نیستم این روزهارو با چیزی عوض کنم چون تازه خوردنی شدی!
دیروز برای اولین بار از مامان درخواست غذا کردی کلی کیف کردم چون همیشه باید کلی التماست بکنم تا غذا بخوری ...!
از راه رفتن خیلی لذت میبری و کلی ذوق میکنی ... لی لی حوضک رو تازه یاد گرفتی و تا می خونم انگشت اشاره دست راست رو سریع میزاری روی کف دست چپت ... الاهی مامان قربون اون انگشتای کوچولوت بره ...!
اینم از عکس های 14 ماهگیت :
آرنیکا خانوم در حال دیدن بیبی انیشتین اونم از نزدیک ترین فاصله که جیغ مامانشو در بیاره!
الانم داره به عصبانیت مامانش می خنده ...
عروسک نازم عاشق تک تک لحظه هاییم که با هم میگذرونیم دلم میخواد ثانیه به ثانیه شو حفظ کنم
دوست دارم